انگشتانم تا صبح
بر برهنگی هایت
سردی باد
اشکهایم را نمیبینی
میان رویا و کابوس
تشنه برمیخیزی، تشنه برمیخیزم
من همیشه تشنه ام
تو همیشه بارانی
شب تشنه است
باران می بارد،
تا صبح