دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

جمعه

جمعه های خاکستری بر شیشه های تنهایی پنجه میکشند 

عقربه ها رسالت خود را پای دیوارهای همیشه غروب قربانی می کنند 

تو نیستی 

و 

من 

که بنشینیم پشت پنجره و سیب گاز زده هم را ... 

و  

من میدانم 

در این نزدیکی 

جمعه ای است که دیگر نتوان در برابرش ایستاد 

و زمان به پایان خواهد رسد 

این کابوس ناتمام 

                        بیتو 

به سر انجام 

 

کاش آن روز بر سرخی سرد دستانم اشکی ریخته نشود. 

جمعه ها بی دعوت به انتظار نشسته اند و چه هراسناک بر پنجره های هفته پنجه میکشند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد