دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

ما و آدمها

یعنی آدمهای آن بالا

ما را چه شکلی می بینند


سخت درگیرم


تجربه

هر چقدر هم که سخت شود

یا فشار بیشتر شود


یا درد

یا مصیبت

یا فاجعه

یا هر چیز دیگری

همیشه چیزی هست برای خندیدن


حماقت خودم

کاکتوس

آنقدر

تنهایی خورده ام

که

از انگشتانم کاکتوس سبز می شود

شهر من

نه چون درختی در طوفان

یا رودی خشکیده

                            زاینده شاید


چونان


دیواری ریخته

که برای تا همیشه ریخته



شهری ویرانم

فاصله

همیشه باید فاصله ها را حفظ کرد

زیادی که نزدیک شوی

یا صاحبت می شوند

یا لگد میزنند

یاگازت میگیرند

یا فحش می دهند

یا میگریزند


یا همه را با هم


فقر

بسیاری تنها چیزی که به ارث می برند فقر است

و این بسیار

هشتاد درصد آدمها هستند


پس نوشت:

تنها فقر میراث بسیاری از آدمهاست

Option

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باران

باران هم

دیگر

شوقی بر نمی انگیزاند

گوگول من و موشومی او

فکر میکردم حداقل حالت تهوعم از بین برود

اما گویا یا ربطی نداشته یا اثراتی حتا عمیقتر داشته بر جاهایی که نمیدانم


چه خنده ام می گیرد زوجهایی می بینم که فدای هم می شوند

مهربان

دوست داشتنی

و "بی همتا" می خانند یکدیگر را


و چه حالت تهوعی


معلم عشق

و چه احمق من

عشق اما دروغی مردانه است به گمان


خنده و تهوع



هنوز اما در جستجو ؟؟؟

به گمان در پایانی چون هری هالر


راهی که نیست

جز سکون


و دروغی به نام حقیقت


دروغگوهای بسیارتر

خودخاهی شاید بیشتر یا ترس

میلاد

دنیا بی تو چیزی کم داشت


چیزهای زیادی کم داشت

خالی بی انتها

حفره ای میان جانم

تهی


حتا ازسبکی

نایی که ندارم  بماند که اثر این ضدحساسیت لعنتی است



پ ن: وقتی رژیم می گیرم بدتر هم می شود 

Half of a yellow sun

مگر آدم به چند نفر میتواند بگوید من کودکی با قیافه تو میخواهم

سگ سیاه من

سگ سیاهی که همه چیز را هنوز نگرفته است

بزرگ و بزرگتر می شود

و سیاهتر