دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

هماغوشی

آغوشی برای گریستن می خاهم

درد واژه ها

من واژه هایم درد می کنند یا درد میکشند را هنوز نمیدانم

حتا وقتی روی کاغذ دراز کشیده باشند هم با وقتی هنوز توی مغزم تکان میخورند فرقی ندارند دردشان را حس میکنم با اینکه خونریزی ندارند یا به نظر آماس نکرده اند.

وقتی می خاهم تایپشان کنم هم ناله می کنند نه که صدای صفحه کلید باشد، نه جوری روی مانیتور می افتند که انگار به جای انگشت با ماشین به آنها زده ام لعنتی ها

دروغ چرا یکبار حتا از کیف کمکهای اولیه خواهرم 5 سی سی مرفین برداشتم و ترریق کردم به یکی از صفحه ها و دو ساعت نگاهش کردم که آیا دردش کم میشود. توقع ندارید که من اعتراف کنم که من آن صفحه را معتاد کرده ام

یک بار هم که با مداد سیاه نوشته بودم یک خط را پاک کردم که نه یعنی می خاستم پاک کنم که دیدم به جای محو شدن اثر خط سرخی محوی روی سفیدی باقی مانده و ناچار شدم دوباره رویشان را سیاه کنم البته با خودکار آبی این کار را کردم که بالاخره مجبور شدم برگه را از دفتر بکنم و بسوزانم

اما به من چه که به جای بوی کاغذ بوی گوشت و موی سوخته می داد لابد می گویید چون اسم او را نوشته بودم

حس الانم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شکست

شکست میخوریم چون شکست خوردن را قبول می کنیم