دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

وقتی راه می روم دوست دارم کسی از پشت

دست

بر شانه ام بگذارد

و

تو آنجا

با آن خنده های نا مدام

نگاهم کنی

و بلند صدایم بزنی

با چشم

و بعد

بروی و من از پشت

تماشایت کنم وحتا آرام بدوم

و تو 

برگردی و

بخندی

با چشمهای مدام آهو

.

.

.

(از شعر بلندتر مدام)


(بدون تاریخ)


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد