دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دروغ

برای چی دروغ؟

چه چیزی میتونه کسی رو مجبور کنه دروغ بگه؟

من که گفته بودم این یکی نه

شب

با دستان خالی 

هر شب را می کاوم

تاریکی با لبخند پیروزی 

با روشن و خاموش لامپی نمی شکند

چه خیال خامی

تنت را می جویم

مهری که بر لبانت بود

و هر شب شکست تر می خورم

و شب میشود باز

در انتظار اخرین شکست

 و فرو ریختن

همیشه فکر میکردم همیشه بدتر هم میشود و هر شب بر لبه تاریکی با چشمان بسته

تاریکتر حتا نمیشود؟

حتا بی طناب

حتا با پنجره های باز کبودی تا چشمانم بالا میرود

شب میشوم؟