دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

من، آیدا، خانم تُرک، بهاره، لیلا و دیگران

آیدا نوشت:

"به نظر من بچه اوج محبت دو انسان بهم دیگه است اونقدر از محبت هم پر شدند که می تونند موجوددیگری رو هم از عشق سیراب کنند و همسان سازی فقط برای عدم انقراض نسله"

من نمی‌دونستم الان موقعیت تراژیک دارم یا کمدی

البته میتونستم بگم برو تخمک هاتو فریز کن بعدها اگه یه اسپرم عاشق پیدا کردی سیرابش کن

البته نمیتونستم بگم من هم یه روزهایی ممکن بوده همچین تصوراتی کرده باشم، "سیراب از محبت"، چه خام اندیشانه و بلهوسانه

در همین حین خانم ترک که دقیقا معلوم نبود در کدام لحظه در کدام موقعیت و با کیه، ظاهراً بله رو به کسی گفته که براش جواهر چند قیراطی صورتی شناسنامه دارخریده، یا امیدوارم خریده باشه

بهاره هم داره تو تفنگدارای آمریکایی پایگاه  نروژ یه قد بلند بورِ مودار رو انتخاب میکنه هنوز 

آیدا هنوز برای من گوشی انتخاب می‌کنه و تو کانالش شعرهای عاشقانه‌ خط‌اطی میکنه و میخونه

خانم ترک امیدوارم انقد باسلیقه باشه که اون مبل فیروزه ای گالری میرداماد رو  بخره برای خونه ای که امیدوارم توی ولنجک باشه با آدمی که شبیه من هست اما من نیست

 لیلا هنوز عکسهای بدون صورت توی پروفایل اینساگرامش می ذاره

هنوز هم شبها برای دیرتر رسیدن هر روز بیشتر پیاده میرم، احتمالا تا چند وقت دیگه کل مسیر رو پیاده برم و بیام

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد