دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

پاییزی نا دوباره

نه پای رفتنی نه دل ماندنی، پاییز اما با هجومی نه ناگهان که بیشتر سرزده می خاندم اما من بین دو مانیتور 22 اینچ  پنهان شده ام و آهنگهای مبتذل هنگامه گوش میکنم. "بی تو نفس کم میارم". حالت تهوعی که دارم به دل پیچه تبدیل می شود. سرم سنگین از اسهال و پاهایم شل می شوند. این که می نویسم پاییزی نادوباره یعنی به دوبارگی و چندبارگی ها فکر میکنم. بوهای زرد سرد تاریک خلوت نمناک پاییز با تنهایی چسبناک روشن و گنگ. به بالهایی فکر میکنم که روزی بر پشت خالکوبی خواهم کرد. پاییز همیشه طعم چای می دهد. تلخ. واژه ها چون کودکان بازیگوش کلاس اول در اولین روز مدرسه در تلاطم. این حس سرگیجه ی مریضی رو دوست دارم. کدام ماده ی مخدری همچین حسی به آدم میده؟ "از آسمان میای". یک روزی هم کوله م رو پر میکنم و میرم به سمت پاییز. پاییزی نا دوباره.

خرد

با کم خردان سخن مگویم

اما تا کسی سخن نگفته باشد چگونه میتوان خردمندی شخصی را فهمید

حتا اگر در پشت چشمانی روشن و پرتلالو انبوهه ای از حماقت و بلاهت پنهان باشد و براندیشه ای پوسیده تنی زیبا و لباسی گران قیمت بر تن رعنا


دلتنگ

چونانم بهاری

ترانه ی بارانت را

دلتنگ