دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

باران

باران هم

دیگر

شوقی بر نمی انگیزاند

گوگول من و موشومی او

فکر میکردم حداقل حالت تهوعم از بین برود

اما گویا یا ربطی نداشته یا اثراتی حتا عمیقتر داشته بر جاهایی که نمیدانم


چه خنده ام می گیرد زوجهایی می بینم که فدای هم می شوند

مهربان

دوست داشتنی

و "بی همتا" می خانند یکدیگر را


و چه حالت تهوعی


معلم عشق

و چه احمق من

عشق اما دروغی مردانه است به گمان


خنده و تهوع



هنوز اما در جستجو ؟؟؟

به گمان در پایانی چون هری هالر


راهی که نیست

جز سکون


و دروغی به نام حقیقت


دروغگوهای بسیارتر

خودخاهی شاید بیشتر یا ترس

میلاد

دنیا بی تو چیزی کم داشت


چیزهای زیادی کم داشت

خالی بی انتها

حفره ای میان جانم

تهی


حتا ازسبکی

نایی که ندارم  بماند که اثر این ضدحساسیت لعنتی است



پ ن: وقتی رژیم می گیرم بدتر هم می شود 

Half of a yellow sun

مگر آدم به چند نفر میتواند بگوید من کودکی با قیافه تو میخواهم

سگ سیاه من

سگ سیاهی که همه چیز را هنوز نگرفته است

بزرگ و بزرگتر می شود

و سیاهتر

بهار

بهار که بیاید

آغوشی باز تهی