دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

این روزها

انگار که مدام چیزی گم شده باشد

غذاها طعمی را گم کرده اند

رنگهایی ناپدید شده باشند

ناپدید


مدام دنبال بوی آشنایی بگردی که نیست

اجسام بی خود و نه ناگهان زمخت شده باشند

صداهایی که در افق محو شده اند


رنگها همه کدر

رنگها همه محو

آه رنگها

آه رنگها


ساعتها در نوسانی  بین سکون و شتابی بی انتها

خلایی مدام که دست اندازی میکند تا میان استخانها

ترس

جنس ترسم عوض شده 

ازیکی مثل دیگران تبدیل شده یکی مثل دیگری