دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

جشن

جهان ممکن است جشن بزرگ و پیوسته و یکتایی باشد

اما

همیشه شاد نیست

و

من این فرصت را برای خریدن پیراهن حرام نخواهم کرد

زمان

ارزش واقعی ادمها را زمان مشخص می کند

یا بهتر است بگوییم بی ارزشی شان را


به " اشتباه دوباره" تو که فکر می کنم خنده ام میگیرد

برف

همیشه دلم گم شدن میخاسته

و

باران

این بار اما برف بود و برف بود و سرما

و برف

و مه

و گم شدن

و تنهایی

باده ازلی

عشق اما شراب شاهانه است
عشق شراب هزار ساله است چندین هزار ساله
بر سر هر کوی و برزن نتوان یافت
نتوان
باده ی ناب بابلی است
جرعه جرعه باید
انگورش را پدرم
آدم از بهشت اورده است
بی درد
مستیش 
ابدی است
سرخی انارها
سرخی خون عشق
از اوست


هر کس
هر کجا
مست باش
از عشق مگو اما
عشق فراموشی است 
بی خویشی
عشق

آرزو

کاش مرگ سرد باشد

خیلی سرد

که حتا دستانم را حس نکنم

و نور را از پس چشمان بسته ام

عشق

همیشه از خودم می پرسم آیا عشق رخدادی یکتا در زندگی است؟

بی هوا

یه وقتایی هست که بی هوا میشی

هوا نگرفته

دلت گرفته

یه وقتایی این بی هوا شدنا چن سال طول میکشه

پیش خودت فک میکنی چه جوری هنوز زنده ای

remember

just remember

your writings

"طپش" and "آبان 91"

it seems you were in love with somebody

a guy

Pakistani guy

and i think you had a trip to Dubai

and making ...

its not my job to know what you have done

but it seems that at those shiny times, i was forgotten

and by the sudden you came and were saying about the LOVE

the history

i don't  now what happened in last few month for you

but

i didn't break up

i was begging you

if you could remember

last year

book fair

and

"our season is finished"

and you were with someone else which was not me

so you had your choice

so nothing left




My story of love

Let’s say

I have my own sad love story

I love the story which i have and that is sad

I am sad cause i had a love story

My story of sadness is lovely

I love the story which is sad

I have a history and i call it love to be sad

I call my love story sad

My sadness is so called, love

I made a love story of sadness

I am happy because sad love

The love is just sad otherwise that is not love

The sadness of me was lovely story

I am sad cause i am out of love

I was sad and could not believe the love

memento

Remember

"تشویش نکن مریم جان"


تلخی

من تلخ ترم یا تو

ای باده هر جایی

شرمندگی

چه اندازه احساس شرمندگی می کردم

وقتی هر روز ها می شنیدم

"تا ابد" و "برای تا همیشه" از "مردن بدون عشق تو"

حس می کردم چیزهایی کم دارم

زیاد


"احساس خوب بد بودن"

واقعا احساس خیانتکاری را حس می کردم

و تا چه اندازه بی احساسم

و نالایق

و هر روز درد بی پایان؛ تو چه می فهمی؟

که لابد " احساس خوب خوب بودن"؛ من چه می فهمم


اما حالا بعد دو سال

زمان داوری می کند

                         نه انتقام می گیرد از من

و چه به احساس شرمندگیم می خندم

و

فکر می کنم چه خوب میشد اگر همه مثل حرفهایشان می شدند

نه همه

لا اقل یکی

خوب یا بدش هم زیاد فرقی نمی کند

و نه "حرفهای خوب برای بچه های خوب"

مثل قصه ها


شرمندگی این روزها جایش را به داده به شک

که حتا به خودم هم می خندم


و جست و جویی همیشگی

برای چیزی که نمی دانم چیست و آیا هست؟

حس انتظاری بی پایان

never enough


twice death in an hour

is not enough?



nothing costs enough to be alive anymore


by your bests

or what u had might thought of

nothing left


or it could be worse?


just see