دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

مجتبی

هم فوتبال خوب بازی می کرد هم توی نمایشای مدرسه از همه سر بود، به خاطر انرژی بالاش بود؟ البته این از سال اول بود راهنمایی بود، سال بعد جلوی من می نشست بغل اصغری که با اون قد کوچیکش عجیب بود که اونقد عقب بشینه ولی از اونجا که کلاسامون بزرگ بودن زیاد به چشم نمی اومد منم پیش ممد می شستم ردیف آخر. خوب چی بگم من اصلا تو این باغا نبودم . اولش فقط کمی با هم ور می فتن مثل دعواهای بچه گانه، بعد صداها و قیافه هاشون کمی عوض شد اما همه اینا رو جوری انجام می دادند که کسی نفهمه، ولی ما عقبیارو نمی تونستن کاری بکنن ما هم در عوض نمی تونستیم کاری بکنیم. آخرای سال بود که یکی از بچه ها، صادقی گفت که یه روز آخر وقت قبل از سوار شدن به سرویس اون دو تا رو با هم تو یه سر ویس دیده، البته سرویس اول ماشین بود سرویس دوم از نوع بهداشتی!

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد