دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

خواب

رنگیترین خاب دنیا بوی تو را میداد، بوی عریانی نفسهایت.

صدایت میان نقش جهان میپیچید، صدای فیروزه ای کاشیها، صدای آسمان.

باد بوی تو را می آورد، هیچ کس نیست، خالی میدان سکوت خود را میخاهد فریاد بزند، صدای تو میان آجرها می پیچید آسمان کبوده ترمیشود. همه جا رنگین کمان، تویی اما تنهاییست این به گمانم

 بر سکوت خالی میدان جای پاهای توست

گرمی سرد دستهایت بر گونه هایم، خابم؟

این همه رنگین کمان اینجا

باد می آید. می خانی:

هر عشقی میمیرد هر عشقی میمیرد هرعشقی میمیرد هر عشقی میمیرد

رنگین کمانها میان خالی میدان می رقصند و میگریزند، باد صدای تو را می  آورد.

بوی عریانی تو را  باد بر پوستم تنهاییم میکشد

مرده ام، رفته ام یا شاید تو بروی رفته باشی_  اما نمرده ای تو جاری در من سیالی، گرم میان رگهای انتظارم.

خواب تو را می بینم_ به هر قیافه درمی آیی به شکل مادر ترزا آهسته و صبور، فاحشه ای شوهر دار در تایلند، قربانی معبد میترا در یونان ، مادینگی گرگی در برف؛

خابهایم بوی تو را میگیرند، دست بر تنم میکشی به شکل درختی روشن در بیابان،  اما تویی و باد صدای تو را می آورد.

باران میاید و باد صدای تو را می آورد. رنگین کمانی میشود دستهایم که به دیوار میکشمشان، روی دیوار آرزوها تو را مینویسم.

باران میاید و نامت را که فریاد میزنم بارن میشود، روان میشوی، مینوشمت.

  فیروزه ی آسمان میدان میان باران گم میشود باران شده ا ی باران بودی حتا پیشتر "انه هیته" .

 باد صدای تو را میاورد تنهایم

تنها هم نیستم

مرده ام.

من عشقی ام که مرده ام. تنها. خواب رنگی نقش جهان را میبینم بوی تو میاید.

دیوانه میشدم دست بر عریانی سینه ام که میکشیدی که میخندیدی که بخانی و بشنوم و فکر کنی که خابم و چشمانت خیس خنده باشند و آبدار.

خواب میبینم، خابها عوض میشوند اما همه جا نقش جهان است همه جا تویی. با تواما در نقش جهان نبوده ام پر رنگین کمان.

بیدارم یا بیدار بوده ام

خوابم یا خواب بوده ام

شاید باران ببارد که به دنبال رنگین کمان بگردم باد صدایت را بیاورد که تاریک وساکت نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد