دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

کجایی بهار؟

دلم بهار میخاهد

که بیدار که شدم تو  هنوز خاب باشی در آغوشم

و گنجشکها و آفتاب و خنکی هوا از بازی لای پنجره هجوم بیاورند

و دست روی خطوط صورتت بکشم

تا تو تن بزنی از بیدار شدن و من از حرکت کردن

که بهار باشد


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد