دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

شب

با دستان خالی 

هر شب را می کاوم

تاریکی با لبخند پیروزی 

با روشن و خاموش لامپی نمی شکند

چه خیال خامی

تنت را می جویم

مهری که بر لبانت بود

و هر شب شکست تر می خورم

و شب میشود باز

در انتظار اخرین شکست

 و فرو ریختن

همیشه فکر میکردم همیشه بدتر هم میشود و هر شب بر لبه تاریکی با چشمان بسته

تاریکتر حتا نمیشود؟

حتا بی طناب

حتا با پنجره های باز کبودی تا چشمانم بالا میرود

شب میشوم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد