دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

سالمرگ یک امید

یک سال گذشت

سخت ترین سال

سخت ترین تصمیم عمرم را گرفتم و مهمترینش را تا کنون و اتفاقات بعدی ثابت کرد که تصمیم درستی گرفته ام متاسفانه.

مسئول تمام رخدادها هستم.

می نویسم که یادم بماند که هرگز اشتباهاتم را تکرار نکنم.

که گذشته هر کسی جزیی از اوست و جدایی ناپذیر از او هر چند برای من مهم نباشد برای آن شخص دیگر مهم است. (چرا؟)

که نمیتوان پیش فرضهای ذهنی آدمها را عوض کرد.

که نمیتوان از دیگری کمک خواست. نباید!

اینکه کسی که بیشترین اعتماد را به او داشته ام و بیشترین کمک را به من کرده چرا بیشترین توهین را به من میکند و چه راحت؟

 دلیلش را تنها از جهت وابستگی بیش از حد خودم باید بدانم؟ واقعا نمی دانم چرا؟ یعنی من انقدر پست بودم که برای جای خواب با تو باشم؟ یا؟

این یعنی این که دیگر به هیچ کس اعتماد نکنم؟

انقدر چرا توی مغزم چرخ میزند که به چیز دیگری فکر نکنم.

و 

آن چهل روز لعنتی

وقتی شنیدم خون دماغ شدم

و تا دو ماه سرگیجه داشتم، نه هنوز هم سرگیجه دارم

که از حق خودت استفاده کردی؟ حق؟

چرا این کارها را کردی را نمیفهمم اما اگر به توصیه دوستانت بوده امیدوارم فهمیده باشی اشتباه کرده ای بعضی ها با تو هستند اما دوست نیستند باورم کن

اگر

اگر

اگر

چرا

چرا

چرا

هنوز گیجم و

با این همه سخت دلتنگم. اما چرا؟

و چطور فراموشت کنم؟ جوری که فراموشم کردی! آن چهل روز لعنتی.

و سخت که برای کسی که مثل هیچ کس نیست برایت یکی باشی مثل دیگران.

هیچ باشی برای کسی که همه است برایت

شاید انتظارم از تو انقدر زیاد بوده که

باور نکردی تو همیشه برایم مقدس بودی

مریم مقدس


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد