دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

غریبه

صبحها باید مریم را به زور از خواب بیدار می کردم  مثل بچه گربه ای خاب آلوده می چسبید به گرمای من و یا سرمای بالش

با آنا دوش می گرفتم

عسل سر میز صبحانه می نشست تا برایمان املت بپزم

با پری تا سر کار

با خانم د. کار

با مریم بعد از ظهر ها میرفتیم ولگردی و گم شدگی

با پرنیان شام می خوردیم

با مهتاب عشق با چشمانی  همیشه خندان و خیس

بعضی وقتها مریم می خاند با صدای آسمانی


تا

نمی دانم از کجا

زن بد اخلاقی که اسم نداشت و مدام غر میزد پیدایش شد

مدام داد میزد

با چشمان بسته 

گوشهای گرفته 

و مدام داد میزد

مدام

مریم و آنا  و عسل و خانم د. و پرنیان و پری و مهتاب را از من گرفت

همه را با هم

هر چه که می توانستم داشته باشم

از کجا آمده بود؟

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد