دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

شکار

پشت درختها به تماشای چه ایستاده ای

چاقو در سرما به زبانت می چسبد

با ولعی دوباره تر بوی خون تازه را فرو می دهی

انتقام دردت را تسکین می دهد

اما مجبور نیستی چاقویت را بچرخانی

من با یک ضربه ات هم مرده ام

باشد

اگر انتقام همه را از من بگیری من هم راضیم

میخاهی نگاه کنی هم نگاه کن

فقط چاقویت را نچرخان


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد