دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

همه جا آواز تو در میانه است

دلم گرفته

هزار فرهاد با هزاران تیشه میان جانم افتاده اند

از میان چشمانم هزاران چشمه آب شور می جوشد

تو را می خوانم که نامی نداری

تویی که آواز ناخوانده ای

تویی که نور نادیده ای، درخشان

تو

دخترکی ایستاده در بادی، خندان

بانویی زیر باران، پریشان موی

راوی قصه های من

با چشمانی شرم اگین

دستانی با سرمای دلکش

هزاران ساز میان صدایت پنهان داری

میان چشمانت خنده های پنهان را چگونه نهفته ای

تنم تو را می خواهد نه هر کسی را

نام نداشته ات را چه توقع داری هزاران فرهاد نقش کنند؟

کاش بودی

میان این همه تنهایی و دروغ

دلم گرفته



نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد