دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

پاییز

دودزدگی شهر

هم

حتا

از

پاییز نمی کاهد

                 بلندتر

تنهاتر

در شلوغی سکوت غروب


پاییزهای بی درخت تهران هم

شاعرانه اند


نیمکتی که دختری با چشمانی بی شرم

از پس دود سیگار


حتا منتظر هم نیست


و شهر

پر شده از 

سگ گردانی

و خالی از بی هدفی

در عجله ای گم


و 

دستانی خسته

حتا از عشق


و

واژه ها ی محبت دروغین

قربانی

هوس دختری خسته تر از سردی بی رمق غروب

تکیده در انتهای تاکسی

به

تصادفی که کور نیست کنارم نشسته


هر شب

قصه های بلندی را نجوا می کند

پر از اشک

پر از دود


خالی از خاطره



نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد