دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

انتخاب

به بد بودن عادت کرده ام

به نبودن

به تماشاچی سنگدلی بودن

که پاسخ ندهم

که گم شوم انگار که پاسخ آرزویی، نبودن

دوستش هم دارم


بعضی وقتها تلفن را بر هم می دارم

هر چند که همیشه هم منتظرم/ منتظر نیستم

اما گذشته ای که هست مانع می شود

گذشته ای واقعی و تلخ که می توانست نباشد یا کاش تمام شود

همیشه فکر کرده ام متمدن که هستم لااقل؛  نیستم اما  و خوشحالم

خوشحال اما سالهاست که نیستم


حالت تهوع دارم

چرا آدمها در تنهاییشان به خودشان هم دروغ می گویند

متنی بی ابتدا و بی انتها

آشفته ام

ویران

سیلی که مرا برده

دورم

مرده ای که راه هم می رود یا در میان مردگانی که راه می روند

خاب هم پناهی نیست

سکوت  چه جانپناه شکننده ای است

اما آخرین پناهگاه

در برابر کسانی  که به خود اجازه هر کاری می دهند

بعضی وقتها اما خنده ام نمی گیرد

خنده

چه دور


پس نوشت1:

بعد سه سال و ده ماه که با هم نیستیم

بعد از سه سال و دو ماه از آخرین دیدار

بعد از یک سال و نیم از این که اس ام اس یکی از عشقهایت را برایم فرستادی شاید به اشتباه

بعد از چهار ماه از آخرین باری که خواستم تماس نگیری

می گویی خوب مانده ام که چه؟

این متن برای توست

رها کن تا مگر کمرنگ شود خاطرات

هیچ توضیحی هم لازم نیست و اصلن به من چه

فقط سراغی دیگر نگیر مگر طلبی داشته باشی

قصه چه سری چه دمبی عجب بالی هم کمی کهنه شده

من همان پسر فقیرم

چیزی عوض نشده و نخاهد شد

فقط فکرکنم دیگر همان قدر  که به نظر می آید احمق نیستم؛ شایدم هستم کی میدونه


پس  نوشت 2:

آسمان تویی

ستاره تویی

دنباله دار هم تویی

آن حفره هم تو باش

من هیچ نیستم  (الان شیخ ابوسعید ابوالخیرو مسخره کردم)


پس نوشت 3:

همیشه با خودم فکر میکنم رو پیشونیم چیزی نوشته  لابد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد