دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دیگرانه ها

هر یک دیگرانیم، دیگران تنهای بسیار

دریای خاطرات

دریا خود را بر ساحل خاطراتم می کوبد

نفت کشی از دور در گوشم سوت میکشد

خط باریکی از نسیم خنک

از هرم گرما که می گزرد

بروی پوست عرق کرده ام کشیده میشود


چشم که می بندم

سوسکهای آسایشگاه فاز 1516 روی تنم رژه می روند


چشمانم را باز می کنم

فلرهای زرد و دودی

انگار که نزدیک

نه انقدر که بوی گوگرد خفه ام کند


هر چه شب تر

خفه تر

مثل هر شب

نه  خنده ای بر لب

 برای دریا


دریایی که دیگر آن دریا نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد