جنگجوی خسته ی شکست ناپذیر

چیزی که دارم تو خودم کشف می کنم یه جنگ جو هست

خسته ی خسته ی تنها  اما شکست ناپذیر

شکست های پرشمار منو تبدیل کرده به یه جنگ جوی دایم  خستگی ناپذیر  و شکست ناپذیرکه همیشه بر لحظه ای که توش هستم غلبه کنم 

هر چند بعضی وقتا خیلی زود عصبانی یا ناراحت میشم ولی میتونم بیشتر وقتها همچنان نیروی پیشروی رو حفظ کنم

هر چند باز هم میپرسم پیشروی به کجا

هر چقدر که کند باشم و انعطاف ناپذیر، با اخلاقی که کمتر کسی میتونه تحمل کنه چنین رک بودنی رو

دارم به تلاش کردن بیشتر و بیشتر عادت میکنم

آروم و مداوم

من یک جنگجو رو همیشه پنهان کردم

جنگجویی رو پشت نقاب تنبلی